اگر بخواهیم عدالت را بهعنوان یک ارزش مطلق در جامعه محقق کنیم باید تلاش کنیم عدالتخواهی و مطالبهگری بهعنوان یک گفتمان زنده و مطرح در جامعه باشد .
عدالت بهعنوان یک ارزش مطلق دغدغه همیشگی بشر بوده، هست و خواهد بود و اندیشمندان و متفکران زیادی در این باب نظر دادهاند و کار کردهاند، لیکن هیچ مکتب بشری برنامهای جامع برای برقراری عدالت و ظلمستیزی نداشته و اصولا هدف هیچ مکتب بشری برقراری عدالت در معنای عام و خاص نبوده است. اما در ادیان اینگونه نیست، توجه ادیان به عدالت استثنایی است و با توجه به آیه شریفه "لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط " هدف ادیان برقراری عدالت است. انبیای الهی برخلاف متفکران، اندیشمندان و نظریهپردازان مکاتب بشری عملا برای برقراری عدالت پیکار کردهاند و همیشه در کنار مظلومان عالم بودهاند. بدین جهت است که اولین گروندگان به انبیا آنهایند که از عدالت محروم بودهاند. در جمهوری اسلامی هم که یک نظام دینی است، عدالت به عنوان یک ارزش بالادستی مطرح است و ارزشی مطلق محسوب میشود و به طور مداوم مورد توجه اقشار مختلف جامعه بوده است. بعد از انقلاب اسلامی بنا بر این بوده که هر جا فساد یا ظلمی دیده شد با آن برخورد شود و سرآمد آن فرمان 8 مادهای رهبر معظم انقلاب برای مبارزه با مفاسد اقتصادی است، بعد از آن عملکرد جنبشهای دانشجویی در برقراری عدالت اجتماعی و مبارزه با مفاسد نسبت به دیگر اقشار فعال جامعه در این زمینه چشمگیرتر است. جنبش دانشجویی در حالی که مردم ایران اسلامی خسته از توسعه اقتصادی دولت سازندگی و توسعه سیاسی دولت اصلاحات و مفاسد ناشی از آن بودند، گفتمان عدالتخواهی و مطالبهگری را که در 16 سال گذشتهاش به حاشیه رانده شده بود، مطرح و میل بالقوه مردم به عدالتخواهی را تبدیل به بالفعل کرد و کاندیدایی که با این شعار به میدان آمده بود از طرف مردم برگزیده شد. البته در دولت نهم و دهم با اینکه کارهای خوبی درباره عدالت صورت گرفت ولی با نفوذ جریان انحرافی در این مجموعه، جریان دولتی عدالتخواهی و مطالبهگری با آفت مواجه شد. در این بین نباید از نقش سازنده جنبش دانشجویی در مبارزه با مفاسدی همچون وقف دانشگاه آزاد، دانشجوی پولی و... غافل شد. با این همه باید گفت هرچند در اجرای عدالت کارهای زیادی صورت گرفته ولی ایدهآل نیست و بنا بر فرمایش مقام معظم رهبری: "آن چیزى که ما دنبالش هستیم، عدالت حداکثرى است؛ نه صرفا در یک حد قابل قبول؛ نه، ما دنبال عدالت حداکثرى هستیم. ما میخواهیم ظلم در جامعه نباشد. تا این مرحله خیلى فاصله داریم، بنابراین براى این باید تلاش کرد ".
بنابراین اگر بخواهیم عدالت را بهعنوان یک ارزش مطلق در جامعه محقق کنیم باید تلاش کنیم عدالتخواهی و مطالبهگری بهعنوان یک گفتمان زنده و مطرح در جامعه باشد که توجه به نکات زیر در این باره ضروری مینماید:
در باب عدالت از شروع تاریخ بشریت بسیاری از افکار و قلمها فرسوده شده و حاصل آن نظریههای درست و غلط بسیاری بوده اما آن موردی که در نظریههای نظریهپردازان بهعنوان کمبود مورد توجه است عدم توجه به جنبه عملی و اجرایی در این نظریههاست.
در ابتدا باید گفت "عدل " در مقابل "ظلم " قرار میگیرد و اولین ظلمی که هر انسانی میتواند مرتکب شود ظلم به خودش است و اولین بیعدالتی عالم بشریت همین مورد است آنجا که حضرت آدم(ع)، با ارتکاب ترک اولی مرتکب اولین ظلم به خویشتن شده و این موجب هبوط وی به کره خاکی میشود. ظلم به خویشتن در ادیان الهی بالاترین درجه ظلم است اما در مکاتب بشری اینچنین نیست و ظلم به دیگران را بالاترین درجه میدانند، لیکن این سوال درباره مکاتب بشری مطرح است که چگونه میشود کسی به خودش ظلم نکند اما ظالم بر دیگران باشد؟
پس باید در اولین کاری که برای اجرای عدالت صورت میدهیم ریشهکن کردن ظلم از وجود خودمان را در نظر بگیریم، چرا که مقدمه برقراری "عدالت اجتماعی " برقراری "عدل " درون خودمان است.
دومین نکته که در باب عدالت مطرح است ایدهها و نظریههایی است که داده میشود. باید دید این نظریهها بر چه اساسی داده میشود و از کجا سرچشمه میگیرد. آیا بر ایدئولوژی ما یعنی اسلام منطبق است؟ آیا برای جامعه و نظام ما که اسلامی است کاربرد دارد؟ مسلما برای اینکه این تطبیقها صورت بگیرد و کاربردی هم باشد باید نظریهها را از دل منابع اسلامی آن هم با دیدی باز و نوآورانه بیرون کشید. البته باید از دیدگاههای دیگر اندیشمندان و حکمای نظریهپرداز مطلع بود تا بتوانیم از منابع اسلامی به بهترین نحو استفاده کنیم. این نکته را باید در نظر بگیریم که تضارب آرا را برای یک نظریه کامل باید در نظر گرفت چون نمیخواهیم یک نظریه را در نظر بگیریم تا به آن برسیم بلکه میخواهیم به آنچه حق است برسیم و این تضارب آرا لازم دارد. بعد از نظریهپردازی که منطبق بر اسلام است باید برای پیاده کردن آن در جامعه تلاش کرد چون یک نظریه در باب عدالت بدون فاز اجرایی فاقد ارزش است.
برای این کارها باید عدالتپژوهی را در جامعه نهادینه و آن را منطبق بر اسلام ایجاد کرد، حتی آن را وارد فضای آکادمیک و حوزوی کرد تا تحقیق و پژوهش روی آن به صورت اصولی صورت بگیرد.
نکته بعدی این است که باید در فاز عملی کردن نظریهها و پیاده کردن آنها در جامعه این را در نظر بگیریم که جمعبندیها دقیق بوده و از روش آزمون و خطا عمل کردن بپرهیزیم، لذا باید در نظریهها پیشرفت کشور را در نظر گرفته و رابطه آن را با عدالت بازتعریف کنیم یعنی اینکه در پیشرفتهای علمی و... نقش عدالت را جدی بگیریم چرا که در چنین شرایطی که کشور در حال پیشرفتهای بیسابقه است و نیاز به تصمیمهای بزرگ داریم اگر از عدالت غافل شویم آنگاه متوجه ضررهای جبرانناپذیری خواهیم شد، لذا باید در تمام کارهایمان شاخصهای عدالت اسلامی را به صورت مستقل از دیگر مکاتب تعریف کنیم و کارها، قانونگذاریها و... را بر اساس شاخصه عدالت اجتماعی انجام دهیم.
نظر |